-
یک روز معمولی
جمعه 14 آذر 1399 15:36
از صبح خواسته ام بیایم اینجا و چند خطی بنویسم. تا الان فرصت مناسب پیدا نکرده بودم. امروز می خواستم تا قبل از ساعت ده صبح بیدار شوم تا قبل از بیدار شدن بقیه فرصت داشته باشم فیلم ببینم. آخرین باری که فیلم دیدم شاید توی عید بوده. از سر و صدای همسر بیدار شدم. ساعت ده و نیم بود. پیشنهاد نسکافه همسر رو پذیرفتم و به جای فیلم...
-
پادکست
دوشنبه 31 شهریور 1399 17:19
نیمی از ظرف ها رو شستم و نیم دیگر رو هم تحویل ماشین ظرفشویی دادم. البته هنوز نیمه دیگه ای در سینک در صف شسته شدن هستند. این همه ظرف حاصل دورهمی سه نفر آدم بزرگ و دو تا پسر بچه ست که تازه غذا هم از بیرون اومده و پخت و پزی در کار نبوده. زیر کتری قرمز جدیدم رو که برای خریدش به قیمت مناسب در اوضاع وانفسای این روزا بازار...
-
از پیونگ یانگ تا بغداد
پنجشنبه 6 شهریور 1399 14:26
ماه گذشته سوار بر بال کتاب نیم دانگ پیونگ یانگ به کره شمالی سفر کردم. معمولا برای خیلی از ما خواندن و دانستن از وضعیت کره شمالی جالب و هیجان انگیز هست. قبل از این چند سال پیش کتاب فرار از اردوگاه 14 رو خونده بودم و تا حدی از وضعیت کره شمالی آگاه بودم. اما حالا سفر به کره شمالی از دید یک نویسنده ایرانی که به صورت...
-
از قافله عقب نمانیم
شنبه 11 مرداد 1399 10:04
چقدر کار سختی هست صبح ها از خواب بیدار شدن. واقعا برام سؤال پیش اومده که من همون آدمی هستم که تا همین چند سال پیش همیشه صبح زود بدون دردسر بیدار میشدم و میرفتم مدرسه، دانشگاه و سرکار. چقدر عادت های آدم ها می تونه تغییر کنه. البته زن ها بعد از مادر شدن همیشه با کمبود خواب مواجه هستند و اگر از پدرها هم بپرسیم شاید همین...
-
بازگشت به خانه
جمعه 3 مرداد 1399 19:55
دو ماه خانه نبودیم و این اولین بار بعد از ازدواجمون بود که این همه از خونه دور بودم. از اول اسفند که رفته بودیم در قرنطینه و من و پسرک تمام مدت خونه بودیم و فقط همسر می رفت سرکار و بر می گشت و مایحتاجمون رو می خرید هیچ جا نرفته بودیم و هیچ کس رو ندیده بودیم. دیگه طاقتمون تموم شده بود و سرگرم کردن پسرک هم کار خیلی خیلی...
-
ماه رمضان، دعای سحر، ربنا و آبنبات هل دار
دوشنبه 8 اردیبهشت 1399 06:01
ماه رمضان برای من هم مثل خیلیای دیگه همیشه پر از حس های خوب و حال خوب و شور و اشتیاق بوده. قدیمی ترین خاطره من از ماه رمضان به سال 1370 یا 71 بر می گرده که ماه رمضان همزمان با عید نوروز بود و تمام عید دیدنی ها بعد از افطار برگزار می شد و باید حتما صبر می کردیم تا شب به عید دیدنی بریم. بعدش هم که اولین روزه گرفتن های...
-
اردیبهشت، سعدی، تولستوی و مبل بنفش
دوشنبه 1 اردیبهشت 1399 10:37
امروز اول اردیبهشت 1399 هجری شمسی است و به قولی آخرین اول اردیبهشتی که با هزار و سیصد و ... نام برده میشه و من تصمیم گرفتم بالاخره فعالیتی رو که خیلی وقت توی ذهنم بود از امروز شروع کنم و اون هم چیزی نیست جز نوشتن در مورد کتابها. خودم خوب میدونم که الان دیگه کسی زیاد وبلاگ نمیخونه و کانالهای تلگرامی و صفحه های...
-
30. به پایان آمد این دفتر...
پنجشنبه 29 اسفند 1398 08:11
-
29. وقتی حالم خوب نیست...
دوشنبه 12 اسفند 1398 02:42
-
28. قوز بالا قوز
شنبه 10 اسفند 1398 04:47
-
27. مامان عصبانی
جمعه 9 اسفند 1398 09:35
-
26. کجا بودم؟ کجا رفتم؟ کجایم من؟نمی دانم
سهشنبه 24 دی 1398 12:43
-
۲۵. سفر
یکشنبه 17 آذر 1398 17:40
-
24. همه رفتند...
دوشنبه 4 آذر 1398 10:51
-
23. رفیقم کجایی؟
یکشنبه 3 آذر 1398 10:56
-
22. برای خونه غمگینم
سهشنبه 28 آبان 1398 12:27
-
21
یکشنبه 19 آبان 1398 11:21
-
20
شنبه 18 آبان 1398 13:30
-
19
چهارشنبه 1 آبان 1398 11:35
-
18. مسئله من چیست؟!!!!
سهشنبه 30 مهر 1398 10:46
-
17. حال من خوبه...
دوشنبه 29 مهر 1398 11:02
-
16
یکشنبه 17 شهریور 1398 12:07
-
15. تنبلی آی تنبلی خسته ام خسته ام...
چهارشنبه 13 شهریور 1398 13:17
-
14. بی حوصله ام و ...
دوشنبه 11 شهریور 1398 10:07
-
13. هر دم از این باغ بری می رسد...
سهشنبه 5 شهریور 1398 13:54
-
12
دوشنبه 4 شهریور 1398 13:13
-
11
دوشنبه 4 شهریور 1398 10:54
-
10
چهارشنبه 25 اردیبهشت 1398 10:11
-
من آمده ام وای وای من آمده ام
سهشنبه 24 اردیبهشت 1398 11:25
-
9
سهشنبه 20 شهریور 1397 13:56